یک:

نخوانده ای دونامه ی چشمم را .

خواب نداری .

شاید درالتماس مظلومانه ی دوچشم من .

خواب بیاید .

روی دوچشم تو!

دو:

اگر مرا کشته ای . چرا هنوز دوستت دارم!

شاید که قتل تو .ناشی از عشق بی کلام تو است .!

سه:

نیر توی چشم من .داغ بود!

ولی مهر ت مدار .توی مدرسه .کیفم را زد!

چهار:

بوی بهار می آمد ولی .برگ ها مع .

روی زمین پراکنده و درخواب مرگ .(بودند)!

پنج:

پنجره یک فاصله بود از من تا تو .

شکست تبر شعر .

فاصله هارا .

شش:

مزار شش گوشه ات را امروز زیارت کردم .

دیدم که زین العابدین ات(ع). عشق است .

 

هفت:

تو .یک روح بودی توی دوست داشتن هایم .

توی عشق ورزی هایم به شعرهائی که تویش قهرمان ها غائب بودند .

تو سایه ای بودی که یک روز آفتابی از پشت پنجره ی اتاقم گذشته بودی .

تو.عشقی بودی درکلیتی که یک جنس داشت ولی من .معنی تورا از تن .گرفته بودم

تو بیزارم می کردی .

بیازم می کردی از نمایش ام درهرجائی که بودم که تو .تو .تو . تو را می خواستم تا تماشگرم باشی ولی .نبودی .

تو بیزارم می کردی .

از حضور!

تا درنهایت تنهائی .بین جمع .با تو حرف بزنم و بخندم .

تو .سالها بود رفته بودی .وسال ها بود که خودخواهانه سایه ی عشق ات را گذاشته بودی توی قلب من .و .رفته بودی .رفته بودی .رفته بودی .

.

ولی کجا می توانستم دیگر تا این حد عاشق باشم.کجا؟توی آلبوم هیچ کس دیگر .؟

حتی من .تصویر هم نبودم و نبودم که کسی فکر کند هستم تا با عشق نصفم کند و ببردم .آنجائی که شاید تو هم دوست داشتی بروم .

خانه یخت.دیگر برای من دور بود .رفته بودم تا چین و ماچین که دیگر دست کسی به من نرسد .

آنقدر دور دور دور که همه فکر می کردند من مرده ام!و مرده به چه کار آید درخانه ی بخت کسی .

.

آی خودخواه .آی گذشته از امتحانهای سخت.آی عشق .

من هم آمدم .توی تولدم .

یادگرفتم که چطور مثل تو بمیرم .میان شادی .مثل شمع تولد .وقتی همه خوشحال بودند .

من آمدم .

.

می ایم و حقم را که تو باشی از خدای می گیرم .

می دانم تو از حق من خیلی خیلی بیشتری ولی .می گیرم .

می گیرمت توی دستهایم و دیگر به تو بال و پر نمی دهم .به من چه که دیگران به تو چه نیازی دارند؟من به تو نیاز داشتم و دارم .از زمین تا خدا به تو نیاز داشتم و دارم .توی تک تک ثانیه های زندگی فقط و فقط تو را می خواستم وروح ات را می خواستم و.دیگر هیچ!

دیگر نمی گذارم بروی .کنارهم خودخواه و بی هیچ فکری .

که از اول ان دنیا .دنیای ما نبود .دنیای ریال پرست ها ئی بود که بع دلار پسند شدند و قربان خدا بروم که دنیا خفه اشان هم کرد .بازهم عاشقش بودند .

می رویم کنار افق.

یکجتئی نزدیک خورشید و اقیانوس خانه می گیریم .و می نشینیم و از آن بالا یااز آن گوشه ی تلخ دنیا که غم سرخ اش درغروب عاشقان را دیوانه می کند .به دنیای کوچک خیلی ها نگاه می کنیم .

شاید حالا دیگر وقت خندیدن ما باشد .

 

"تقدیم به بعضی لیلاها ."

 

 

هشت:

ترومپ!

خیلی دیر است دیر شدن یعنی دیر .

ولی می توان خیلی زود برگشت از دیر!.

 

نه:

مامان بنز:

بچه ها یواش صحبت کنید .از وقتی کمرم درد می کنه .احساس می کنم توی سرم طبل می زنن.

پراید:

وا مامان !"گودرزی به شقایق چه ربطی داره؟" کمرت درد میکنه به سرت چه مربوط؟

بابا پژو:

تو اصلا مادرت رو می شناسی؟.از اول هرچائی اش درد می کرد ما تا سه روز نباید حرف می زدیم !

بوگاتی:

وا چه خوب!از قرار مدت هاست مریض نشدن مامان جون!

ننه خاور:

این؟به تو نمی گه میترسه تو براش دست بگیری .تو گوشش همیشه پنبه هست .

مامان بنز:

ننه خاور!ولم کن .می ذارم می رم آلمان اینام بلدنیستن کوفته بپزن .

بابا بیوک:

منم عین توام بنزی!همه تون ساکت!سرمون داره میترکه!

پراید:

بچه هارو می برم خونه ی عمه .که شما راحت باشین.

مامان بنز:

نه!چیکارداری بچه هارو؟الان خوب می شم .یه ساعت تحمل کن!

 

ده:

رهبرم .

از عشق آل علی(ع)خسته نیستیم .بلکه .

جوانتر می شویم با عشقی که به ایشان داریم .

 

 

یازده:

وفات امام چهارم شیعیان حضرت سجاد علیه السلام تسلیت .

درضمن این روزها یادمون هست(مثل همیشه ولی این روزها مناسبتی هست) خاطره و چهره ی شهیدان بزرگوار دفاع مقدس که با ما هم نشین و هم کلام بودند و از بین ما رفتند .خدایشان بیامرزد .

 

دوازده:

تو فضا نشسته بودیم دیدیم یهو دونفررو دست بسته آوردن فضا گفتن اینا باید تو فضا زندونی شن

کی باشن خوبه؟تام لی جونز و وویل اسمیت!بازیگرای مردان سیه پوش .حالا نگم چرا؟محرمانه اس!ولی خوب از روزی که اومدن همین طور دارن امضا می دن .من خودم 100 تا امضا از شون گرفتمبرا فامیل . مخصوصا از تام لی جونز که هنر پیشه محبوب خودم ام هست!.الهی!.

سیزده:

بی تربیت نوشت:

اگر از دستم برآید آلرژی را بکشم بعد بسوزانم و بعد بیندازمش ته جدول بیماری ها .

بی وجدان لامصب بی نامو.

 

قلبم! به پا!حتما این جعبه شکستنی ست!و...روایت درمانی!

گنجشک ها ...مردی را که توی دهانش گنجشک داشت ...کشتند!دیگر دانه ای نمانده بود!

تبریز چشم من سوخت ولی ستارخان قلب ام هنوز مقاومت می کرد!!!

تو ,  ,ولی ,توی ,بودی ,ی ,به تو ,رفته بودی ,می خواستم ,را می ,می کردی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

صحرا بلاگ زرشان، خرید زعفران از کشاورز دبستان بعثت نافچ محققین مجمع منہاج الصادقین روندو آخرین اخبار و مطالب هوانوردی دیجیتال - فناوری گلدبیت شیمی ساختمان و سازه های بتنی ساعت مچی هوشمند پرورش عروس هلندی